Kocholoha

بدون عنوان

یه داستان خیلی جالب واستون اوردم درمورد... خودت برو بخون میفهمی:) وقتی بچه بودم کلاس شطرنج می رفتم، مربی شطرنج مون همیشه می گفت، وقتی که تنهایی اگه می خوای فقط خودت رو سرگرم کنی برو سراغ تخته نرد یا منچ، و با شانست بازی کن، اما اگه می خوای از خودت چیزی یاد بگیری، کمی خودت رو به چالش بکش و بشین با خودت شطرنج بازی کن، دیگه اینجا شانسی در کار نیست، باید با فکر بازی کنی، باید با تضادها کلنجار بری، باید اشتباهاتت رو پیدا کنی و از اون ها موقعیت بسازی و دیگه هرگز تکرارشون نکنی، فقط این رو یادت باشه، تو نه صاحب مهره های سفیدی، نه مهره های سیاه، ولی دست به هر مهره ای که می زنی باید برنده بازی بشه! یه داستان خیلی جالب واستون اوردم درمورد......
4 آبان 1396

بدون عنوان

خب یه داستان خیلی جالب و خوب واستون اوردم...^~^ حتما حتما بخونید*-* داستان پسر 8 ساله ی من دونده ی خوبی بود و در اکثر مسابقات مدال می آورد. روزی برای دیدن مسابقه ی او رفتم. در مسابقه ی اول مدال طلا را کسب کرد. مسابقه ی دوم آغاز شد. او شروع خوبی داشت اما در پایان مسابقه حرکت خود را کند کرد و نفر چهارم شد. برای دلداری به سراغ او رفتم تا نکند به خاطر اول نشدن ناراحت باشد. پسرم خنده ی معصومانه ای کرد و گفت: مامان یه رازی بهت میگم ولی پیش خودمون بمونه. کنجکاو شدم. پسرم ادامه داد: من یک مدال بردم اما دوستم نیکولاس هیچ مدالی نبرده بود و خیلی دوست داشت یک مدال برای مادر پیرش ببرد. برای همین گذاشتم او اول بشود. ...
3 آبان 1396
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به Kocholoha می باشد